گروه اجتماعی خبرگزاری دانشجو- سید مصطفی موسوی نژاد- گله بچه! تعجب نکنید. این نام روستایی است در ناحیه مرزی جنوب شرق کشور! روستایی که محرومیت در چهره خشکیده و سوخته مردمانش از 4 فرسخی فریاد میزند. مردمان این روستا درهای خانههایشان را با بلوکه گل گرفته بودند و از دست بیرحم روزگار کوچ کرده بودند. آنهایی هم که توان مهاجرت نداشتند از سر اجبارِ دهر، در گوشهای از خانههایشان، بی سروصدا و غمزده نشسته بودند. تنها منبع درآمدشان یارانه و مستمری کمیته امداد بود. شغل اصلی مردم گلهبچه ماهیگیری و کشاورزی بوده، اما از آن روزی که هیرمند را بر رویشان بستهاند، جای هامون برهوتی باقیمانده است که در ایام بادهای 120 روزه، گرد و خاک شدید را برایشان سوغات میآورد. سوغاتی که بیماریهای ریوی را در این منطقه روز به روز افزایش داده است. از دیگر شغلهای مردم این منطقه بازارچهای بوده است که بدلیل عدم ثبت در افغانستان یک روز باز است و 10 روز بسته. قایقهای معکوس شده، همگی با زبان بیزبانی از اوضاع وارونه زندگی مردم گله بچه خبر میدهد.
تحریم ظالمانه باید برود تا مسئله محیط زیست حل بشود!
هامون سالهاست که خشکیده. محیط زیست سیستان به شدت تحت تاثیر هامون و آبهای پربرکت آن برای مردمان منطقه است. قایقرانی، صید ماهی، استفاده کشاورزی، توسعه دامداری، عدم وجود ریزگرد و توسعه گردشگری بخشی از منافع منطقه سیستان از دریاچه هامون بوده که امروز دیگر اثری از آنها نیست. قایق موتوریهای رنگ و رو رفتهشان شده بود ابزار خیس کردن خارهای بیابانی که از بیعلفی غذای گاوهای مردم منطقه شده بود. خلاصه امر، تحریمهای ظالمانهای که باید میرفت تا مشکل محیط زیست حل شود، به زعم آقایان با برجام رفته، اما مشکل محیط زیست و خشکی هامون سرجایش باقی مانده است.
یکسال پس از برجام در مرز سیستان چه میگذرد؟
اگر در میان مردم ناامید این منطقه که از بیکاری و فقر عمیق رنج میبردند قدم بزنید و از احوالشان بپرسید، همگی اذعان دارند که روز به روز از سطح رفاهشان کاسته میشود. جوانهایشان یا به شهرها مهاجرت میکردند یا در گوشه خانه از بیکاری افسرده شده بودند. سهمشان از رفاه حاصل شده پسابرجام خانههایِ تک اتاقیِ رنگ و رو رفته با دربهای حلبی بود. یخچالهایی که تبدیل به انباری شده و مردمی که غبار محرومیت حتی به مساجد روستاهایشان کشیده شده بود. بعد از مشاهده حال و روز رفاه مردم منطقه، هر انسانی از خود میپرسد مگر قرار نبود بعد از برجام برای مردم رفاه بوجود بیاید؟ البته اگر منصف باشد با خود خواهد گفت رئیس جمهورمان گفته است برجام را خدا آورد! همان خدا هم برای ملت رفاه بیشتر خواهد آورد! بله! درست میگویند! مسئولین چهکارهاند؟ مسئولین مسئول آنند که بر صندلیهایشان بنشینند و نظاره کنند تا هر وقت خدا رفاه را آورد پشت تریبون بروند و با افتخار بگویند دیدید رفاه آوردیم؟
سهم مردم محروم روستاهای سیستان از رشد 7 درصدی، تقریبا هیچ!
رشد اقتصادی 6 ماهه کشور از سوی ریاست محترم جمهور 7.4 درصد اعلام شد. اما نمیدانم سهم مردم این خطه محروم از رشد 7درصدی اقتصاد دقیقا چقدر است؟ هر چه فکر میکنم زندگی این مردم با شیب زیادی در دره سقوط پیش میرود. خانوادههایی که امیدشان یا کمیته امداد است یا مبلغ ناچیز یارانه. از مسجد کاهگلی اما باصفای روستای تپه کنیز که بیرون آمدم پیرمردی از من پرسید روحانی چرا یارانه ما بیچارهها را زیاد نمیکند؟ در دل گفتم چه میدانی پیرمرد که آقایان شب واریز همان مبلغ ناچیز چه عزایی میگیرند.
پیرمردی که حتی اسم حقوق نجومی به گوشش نخورده!
در میان مردم محروم روستاهای مرزنشین، پیرمردی توجه همه را جلب کرد. او از شرایط بیکاری جوانان، از نبود کارخانه، دامداری، کشاورزی و عدم توانایی برای گرفتن وامی که 4 ضامن میخواهد، از گرسنه ماندن خودش و خانوادهاش در شبهای دراز سیستان، از کم توجهیهای دولت و از خشکی هامون مینالید. از او در مورد حقوقهای نجومی پرسیدم، اصلا به گوشش نخورده بود! وقتی از دریافت حقوقهای 200 میلیونی برایش گفتم، با تعجب گفت: 200 میلیون! او 200 میلیون حقوق میگیرد اما من به همین 45هزار تومان راضیام به رضای خدا، بازهم راضیام. حداقل بیایند و ببینند که این 45هزارتومان برایمان هیچ نمیشود.
جوانی که از گرم بودن پشت نجومی بگیران گلایه میکرد
جوانان مرزنشین سیستان، از بیکاری، عدم وجود یک درآمد ثابت بجز یارانه و از بین رفتن فرصتهای شغلی گلایه میکردند. هامونی که خشکیده، مرزی که به روی آنها بسته شده و خشکسالی طولانی مدت همه و همه دست به دست هم داده بودند تا ناامیدی را در وجود این مردمان رسوخ دهد. وقتی داستان حقوقهای نجومی عدهای ظالم را شنید، با پوزخندی گفت: پشتش گرم است! ما پول حلال میخوریم و این پولها از گلویمان پایین نمیرود.
کودکانی که پدرانشان حق اوقات فراغت نمیگرفتند!
از دیگر خصوصیات روستای گله بچه، شادابی و روحیه نوجوانان این روستا بود. 20 نوجوان پسر با یک توپ فوتبال کمباد شده، در زمینی خاکی و ناهموار فوتبال بازی میکردند. شرط میبندم اسم حق اوقات فراغت در فیش حقوقی به گوش هیچکدامشان نخورده بود. لباسهایی پینه بسته، صورتهایی سوخته از تندی آفتاب و خشکی زده از گردوغبار منطقه، همگی از اوج محرومیت منطقه خبر میدادند. با کمی صحبت و همبازی شدن آنقدر شاد میشدند که گویی همه دنیا را به آنها داده بودیم. میزان خوشحالیشان را میشد از دویدنشان پشت اتوبوس حامل خبرنگاران تا روستای بعدی که چیزی حدود 2 کیلومتر فاصله داشت، فهمید.
بیشناسنامههای واقعی!
نداشتن شناسنامه از دیگر مشکلات مردم این منطقه بود. مشکلی که شاید ساده به نظر برسد اما در واقع منشا بسیاری از مشکلات بزرگتر میشود. بیکاری، عدم تحصیل و ازدواج، تعلق نگرفتن همان حداقل یارانه 45 هزارتومانی، نداشتن دفترچه بیمه درمانی و عدم دریافت کمک از کمیته امداد و بهزیستی مشکلاتی است که همگی ناشی از نداشتن شناسنامه است.
خلاصه برایتان هر چه بگویم از محرومیتهای سیستان، از فقر مردمان منطقه، از داستان عاشق و معشوقهای بیشناسنامه، باز هم کم گفتهام. باید مشکلات را از نزدیک دید و با پوست و گوشت و استخوان آنها را چشید.
سرمایه داران خیر به خاطر خدا تمام سختی سرمایه گذاری در این منطقه را بپذیرید و تا میرسد دستتان کاری کنید
مسولان تا به این فکر کرده اید شما مسئول هستید، مسئول ،متوجه اید؟؟؟
روحانی گفت برجام بیاد وضعیت محیط زیست خوب میشه.
چرا در سیستان رفاه نرفته؟
چرا مشکل هامون اونجا حل نشده؟
آقای احمدی نژاد با دلارهای نفتی چه کرد؟ طرح ناموفق مسکن مهر کلی از این دلارها که باید خرج این طور افراد میشد رو بلعید
درخت اشرافی گری مگر محصول دولت روحانی ست؟ بجای ربط دادن محرومیت ها به برجام بهتره به ریشه ها فکر کرد، بهتر بود به جای ربط دادن هر جمله به برجام، تلاش میکردی روستاها و مناطق بیشتری سر بزنی که لااقل تعداد گزارشاتت بیشتر میشد تا هر روز یک گزارش مینوشتی و برای ما شهرنشینان فارغ از همه جا تلنگری میزدی
مگر آقای روحانی نگفت با برجام همه مشکلات مردم حل میشه؟